از دستی که دادی پس بگیری آقا ...

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم
فقط مونده بود به گریه کردن هام، گریه کردن جلوی فلان مسئول آموزش کل رو هم اضافه کنم.
واقعا طرز برخوردشون دلگیر و نامناسب بود. فکر کن داری صحبت می کنی، یهو برگردن بهت بگن سه بار این و گفتی. :| من ... افق ...
یعنی دانشجوهای منتظر پشت در کپ کردن که اون مدلی زدم از اتاق بیرون. متنفرم از این که یه سیستم مریض باعث بشه من زنانگی هام بروز پیدا کنه جلوی نامحرم. واقعا نمی تونستم جلوی گریه مو بگیرم.
میشه واسم دعا کنید
حالم خوبه اگرچه شرایط خوب نیست
الحمدلله...
بالاخره بعد از حدود یک سال پوست دارم می گذارم و از پیله افسردگیم دارم میام بیرون ...
آدم های دور و برم تغییری نکردند، شرایط جسمیم تغییری نکرده و خیلی چیزای دیگه، اما حرفهای حاج آقا پناهیان کاملا روی ناخودآگاهم اثر گذاشت. بعد از مدت ها وسط سبزی پاک کردن و کار خونه خلوت تنهای خودم رو جهت دادم. رزق بود. بدجوری رزق بود.
فهمیدم که شرایط همینه که هست، این منم که باید خودمو تطبیق بدم. بیماری نمیره، کارها پیش نمیرن، ضعف جسمی مونده سفت و سخت ولی این وسط میشه خوب بود. میشه سر حال بود. یعنی خدا خوب وسط همه دربه دری هام بهم گفت، برنامه ریزی، برنامه ریزی ...
بهم گفت بقیه رو توی زندگی به خاطر من دوست داشته باش. نه به خاطر خودشون، به خاطر من دوست داشته باش. به نظرم من خیلی راه دارم تا دوست داشتن هام رو خالص کنم. به این فکر کردم که واقعا چه طور می تونم تفکیک کنم ناخالصی های این قضیه رو

یه وقتایی این قدر زندگی سخت میشه که دلت می خواد یه نامه مختصر و مفید بنویسی و یه روزی که شریک زندگیت نیست،چمدونت و جمع کنی و بری. که اونم راحت زندگی شو بکنه. که حس نکنی چه قدر حس عذاب وجدان داری از خراب کردن روزای خوب زندگی یه نفر دیگه ...

خیلی درگیر اتفاقات امروزم.خیلی. این جا نوشتن آرامشم رو بهم می زنه. ولی نیاز داشتم به صحبت کردن.
ببخشید ذهن پراکنده من رو

والی الله ترجع الامور ...
به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 208 تاريخ : شنبه 18 اسفند 1397 ساعت: 2:23