خواستید بلاک کنید

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب یک استوری گذاشته بودی از قدیم ندیم هایت. آن وقتها که جوان تر بودی و خوش قد و هیکلی ات روی چهره ات مشخص تر بوده است با یک سبیل با مزه مشتی. آمدم برایت یک پیام فرستادم. پیامی که حاوی قربان صدقه بود و یک ماچ ناقابل. به حساب دفعات قبلی که جواب داده بودی و رد شده بودی ... همچین که سر حساب شدم فهمیدم پیامم را سین کرده ای و ای دل غافل من بی حواس با اکانت شخصی ام برایت پیام فرستاده ام. یک عالمه شکلک پرسشگر فرستادی. پرسیدم چرااااا؟ گفتید:"شما؟" 

ضربان قلبم در عرض چشم بهم زدنی به هزار رسید ... صورتم داغ شده بود. مانده بودم چه جوابی بدهم. بعد از این همه مدت احتیاط برای شناخته نشدن گندش درآمده بود. چند ثانیه همه این ها بیشتر طول نکشید. دلم طاقت نداشت زیاد لفتش بدهد. اولش گفتم اگر بلاکم نمی کنید خودم را معرفی کنم. پشت بندش تندی خودم را معرفی کردم. بغض بود و بغض. گریه بود و گریه. 

چه خوب شد که با شما حرف زدم. دلتنگی ام حالش بهتر شد. اگرچه گفتم که اگر میبینید راحت نیستید بلاکم کنید... ته دلم آشوب بود و چشم هایم پر از شوره های اشک. نمیدانم چه میکنید، اما همین که هنوز بلاک نشده ام راضی ام می کند. سال 92 چند دقیقه دیدار توی کوچه کجا؟ حالا کجا؟ 

:)

عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ ...

 

والی الله ترجع الامور ...

به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 194 تاريخ : يکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت: 3:58