حالمان چه طور است؟

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روز پیش داشتم از این میگفتم که واه واه، چرا بعضی ها از خانه ماندن این همه کلافه شدند ... دیروز بعد خواندن نماز مغرب و عشاء نشسته بودم زار زار اشک می ریختم. حس عارفانه گرفته بودم؟ نه :/ اصلا. خودم هم نمی دانستم این واکنشم برای چه چیزی ست؟ دستمال کاغذی برداشتم و توی خودم چنبره زدم. نیازی نبود هیچ تلاش خاصی بکنم. چکه چکه اشکها پایین می ریختند. گفتم دیدی میگفتی مردم چرا کلافه شدند از خانه نشینی؟ 

ماه رجب آمده ولی دل من یک حس خاص و غریبی دارد. خیلی سنگین و رنگین روی مود ادبار است ... آن قدر که دکتر رفتم و دارو خوردم و بالا و پایین شدم، دیشب دلم می خواست یک دکتر معنوی هم بود که به ته ته دلم نگاهی بیاندازد و بگوید چه مرگم شده؟ چرا برق چشم هام رفته؟ چرا حجاب غفلت روی دلم کنار زده نمی شود؟ اصلا چرا دست و دلم نمی رود برای زدودنش؟ قبلا با یک گریه روضه می رفت. قشنگ حسش می کردم. اما حالا انگار افتاده ام ته یک پرسپکتیو از خودم و جنبشی برای چند قدم جلو آمدن و بیرون آمدن از این وضعیت و خلاصی از آن درونم شکل نمی گیرد! 

 

به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 179 تاريخ : شنبه 6 ارديبهشت 1399 ساعت: 16:20