به دنبال خودم چون گردبادی خسته میگردم/ولی از خویش جز گردی به دامانی نمیبینم*

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

تا آن روز، برای خودش دم و دستگاهی به هم زده بود، آن قدر که از همه جا بالا رفته بود و روی هر قیّمی جای پا سفت کرده بود، انگار که کل محوّطه، قلمرو تام الاختیار سروری اش بود. امّا همه این ­ها تا آن روز بیش­تر دوام نداشت. می پرسی کدام روز؟ همان روزی که دیدم مامان با یک قیچی قند خورد کنی توی دست راست و یک کارد آشپزخانه توی دست چپ می رفتند سمت حیاط. پرسیدم که قرار است با آن­ها قند خورد کنند؟ خندیدند و گفتند: «قند خورد کنم توی حیاط؟! نه. خواستم درخت مو رو پاش* کنم. کل حیاط و گرفته امّا ...» رفتند سمت حیاط و کل شاخه­ های درخت مویی که مثل آویز از روی نرده خزیده بود توی ایوان  و روی حیاط خلوت اتاق پائین را طاق زده بود، تقریباً از ته پاش کردند. از میان آن حجم سبز برگ و غوره، فقط چندتایی شاخه­ ی چوبی با تعدادی خوشه ­ی انگور نامیزان، باقی گذاشته بودند. کارشان تقریباً تمام شده بود که رسیدم. از لُختی درخت چشم هایم گرده شده و رو بهشان پرسیدم که چرا همه را از بیخ و بُن کندند؟ که جواب دادند این­ ها همه یک مشت آشغال بی ­خاصیت بودند که فقط با هر تکان بادی بلای جان تمییزی حیاط خواهند بود و بهتر است من هم بی­خیال شوم و بروم ردِّ کارم.

رفتم نزدیک نرده و مات دانه های کِبِره گرفته خوشه ­های انگور روی درخت شدم. او درست می­گفت همه این قسمت درخت بی­خاصیت شده بود از بس که سفیدک­ ها، برگ و بار درخت را به خودشان آغشته بودند، حیف از آن همه گلوکز و انرژی که درخت صرف کرده بود تا ااااین همه رشد کند و توی رقابت میان گیاهان زرنگ باغچه سری توی سرها باشد.

داشتم به این فکر می­کردم که این درخت زیر نور آفتاب خالص، خوب خورده بود و خزیده بود و با خیال خام خودش گمان کرده بود برای برنده شدن همین ها کافی ست، امّا لنگشی توی کارش بود و سفیدک هم از همین نقطه ضعف برای زمین زدنش خوب استفاده کرده بود.

می­دانی پای لنگ این ماجرا کجا بود؟ یکی ضعف خود گیاه و دیگری مراقبتی که از گیاه سلب شده بود که اگر به موقع به دادش می رسیدیم چاره ­اش یکی دوبار پاشیدن سم گوگرد بود و خلاص ...

این قضیه شبیه قصه بندگی من و شاید شماست، خیلی وقت ­ها سرگرم جمع کردن ثواب و به گمان خودمان جلو رفتن توی مسیر بندگی مان هستیم ولی غافل از این که زحمتی برای پیدا کردن ضعف­ها و جبران شان  به خودمان بدهیم و وقتی برای مراقبه بگذاریم. آن وقت یک روزی می­رسد که می­بینیم همین غفلت از مراقبه و محاسبه، سفت و سخت کار دست­مان داده و خدا نکند که مثل میوه­ های دور ریخته شده انگور، اعمال­مان هبط شود و ... خسران ...

پ.ن : +

پ.ن : +

پ.ن : +

وَ اِلی اللهِ تُرجَعُ الاُمور ...

* فاضل نظری

* هرس کردن (به زبان اصفهانی)

به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.)...
ما را در سایت به کمکتون احتیاج دارم بزرگواران (مطلب خصوصی نیست،برای گرفتن رمز کامنت بگذارید.) دنبال می کنید

برچسب : به دنبال خودم میگردم,به دنبال خودم,من به دنبال خودم میگردم,به دنبال دل خودم میگردم, نویسنده : ffiroozefam3 بازدید : 224 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 0:45